|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Friday, September 27, 2002 اولين بار بود كه چنين حسي بهم دست مي داد... شوق ديدار اون روز عظيم براي اولين بار تو دلم بوجود اومد... نمي تونم بگم حالم چه طور بود، ولي قلبم آروم نداشت. كاش مي تونستم قشنگ بيان كنم... آخه الآن 2 نصف شبه... شايد فردا... اگه دير نشده باشه... فقط مي خوام بگم مرسي خدا... مرسي كه هوامو داشتي... بازم داشته باش، خيلي محتاجم... خدايا... بقيه اش رو اينجا نمي گم، نمي خوام رنگ ريا بگيره... فقط ممنونم ازت... Wednesday, September 25, 2002 اگه حوصله داريد لطفا متن زير رو بخونيد و جواب بديد. يا به اينجا يه سري بزنيد. ضرر نمي كنيد! ممنون :) نظر سنجي در مورد استفاده از اينترنت در صنعت بيمه سلام - من دانشجوي ارشد رشته مديريت بازرگاني دانشگاه آزاد - اگر خدا بخواهد ترم آخر - هستم . موضوع پايان نامه من در مورد استفاده هاي تجاري از اينترنت در ارتباط با بيمه براي يكي از شركتهاي بيمه در ايران است . در اين رابطه من احتياج به نمونه گيري دارم - آن هم از كاربرهاي اينترنت كه استفاده هاي مختلفي از اينترنت كرده باشند. و به نظرم رسيد كه كساني كه از وب لاگها استفاده مي كنند اين خصوصيت را دارند. ممنون خواهم شد اگر به اين سوال ها جواب بدهيد : ( قبلا از نويسندگان وب لاگ هايي كه لينك اين نظر سنجي را در وب لاگشان قرار مي دهند متشكرم ) 1- مي دانيد كه كارهاي دانشگاهي معمولا يك سري كارهاي آمارگيري دارد و بايد خصوصيات افرادي كه جواب مي دهند را دسته بندي كرد. لطفا مشخصات كلي خود را هرطور كه مايليد برايم بنويسيد مثلا : - مجرد يا متاهل بودن - سن ( اگر دقيق برايتان امكان ندارد تقريبي يا در چه حدودي ) - جنسيت ( زن - مرد ) - اينكه خودتان درامد داريد يا تحت تكفل هستيد - تعداد اعضاي خانواده - اينكه چه مدت از اينترنت استفاده مي كنيد و چه مدت است با اينترنت كار مي كنيد - اينكه چند نفر در خانواده شما از اينترنت استفاده مي كنند - اينكه در ايران هستيد يا در خارج از ايران - ميزان تحصيلات - كامپيوتر در منزل فقط جهت استفاده شماست ؟ يا چند نفر از آن استفاده مي كنند ؟ - لطفا هر معلوماتي كه فكر مي كنيد به اين موضوع مربوط است و از نظر شما محرمانه نيست را برايم بنويسيد 2- آيا تابحال بوسيله اينترنت خريد و فروش انجام داده ايد ؟ اگر بلي لطفا توضيح دهيد 3- در بين اعضاي خانواده چه نوع بيمه هايي استفاده مي كنيد و از كدام شركتهاي بيمه ؟ لطفا در مورد نوع بيمه ها توضيح دهيد . 4- اگر افراد بتوانند از راه اينترنت خود را بيمه كنند آيا شما هم با اينترنت اين كار را مي كنيد ؟ فكر مي كنيد اگر چنين موردي پيش بيايد چه مسائلي مطرح مي شوند ؟ چه موانعي وجود دارد ؟ آيا شما مراجعه به دفاتر بيمه را ترجيح مي دهيد ؟ يا استفاده از سايت اينترنت را ؟ لطفا دليل خود را بيان كنيد. 5- در ارتباط با بيمه چه مسائلي در مورد خانواده تان و يا خود شما وجود داشته است كه احتمال مي دهيد با توجه به آنها بتوان از سايت اينترنتي شركت بيمه در ايران استفاده مفيدتري نمود ؟ در خاتمه از همكاري شما تشكر مي كنم و از اينكه وقتتان را گرفته ام پوزش مي خواهم . با تشكر نيما Tuesday, September 24, 2002 فكر مي كنم طراوت زندگي در من مرده. هنوز آبي هستم، اما تمام سبزي هاي قشنگ گم شدن:( اميدوارم زرد نشده باشن... Monday, September 23, 2002 مي خواهم آب شوم در گستره افق آنجا كه دريا به آخر مي رسد و آسمان آغاز مي شود... افق را كه نگاه مي كني، به تنهايي، به اندازه چندين دريا عظمت دارد. موهاي بدنم از هيبت اين زيبايي ها راست مي شود. نمي دانم چطور توصيف كنم. چطور عظمت آن آرامشي را كه دريا با ناآرامي هايش در من ايجاد مي كند، بيان كنم؟ صدا... صداي امواج دريا... هيچ توصيفي نمي توان كرد. هر شرحي چيزي كم دارد. نشسته ام با اين بغض كه گهگاه به سراغم مي آيد. نشسته ام روبروي دريا، غرق در صداي امواج دريا و خيره به انتهاي بيكران دريا: آنجا كه دريا به آخر مي رسد و آسمان آغاز مي شود. ...انگار موجها براي من مي آيند، فقط براي من، و مرا با خود بالا و پايين مي برند. امروز بارها و بارها احساس كردم در دريا شنا مي كنم. در حاليكه روي ساحل خيره به دورها بودم. به آنجايي كه كراني ندارد... به اين فكر كنيم: دريا اينقدر عظيم، اينهمه بيكران، اينچنين آرامش دهنده... خداي من، پس تو چگونه اي؟ تويي كه اينهمه شكوه را فقط در يكي از آفريده هاي خود جمع كرده اي، خودت تا چه حد شكوهمندي؟ اين شكوه و عظمت خدايي تا چه اندازه است... و ما چقدر ناآگاه، چقدر ناقص، چقدر تنها... خدايا سخت است. سخت است اينجا بنشينم و به اينها فكر كنم و آن بغض فروخورده سر باز نكند. ... نمي شناختمش. فقط وقتي اسمش رو شنيدم (ديدم) كه ديگه نبود، كه ناگهان بار سفرش رو بسته بود و رفته بود يه جاي دور... نمي شناختمش، اما وفتي بعد از سفر رفتم نوشته هاش رو خوندم شور زندگي رو احساس كردم. نوشته هاش پر از انرژي بود، پر از عشق... سرش پر بود از فكر براي آينده... كسي نمي دونه. شايد رفتن براش بهتر از موندن بود. خدا خيلي مهربونه. آره، اينطوري حتما بهتر بوده... Monday, September 16, 2002 امروز زرد خورشيد روي آبي دريا ريخت و من تازه فهميدم در دست سبز گلها چه حقيقتي جاريست. Saturday, September 14, 2002 الان تلويزيون گفت بيماري هاري شديدا بين سگ و گربه هاي تهران شايع شده. مواظب خودتون باشيد. در ضمن هاپو جون من ماهي 1 بار مي ره دكتر. واكسنش رو هم زده. الان كاملا بي خطره! Friday, September 13, 2002 چرا زمانه جوري شده كه حتي نمي تونيم "دوستت دارم" هاي همديگه رو باور كنيم؟؟ Wednesday, September 11, 2002 ديروز دلم نخواست راجع به 11 سپتامبر بنويسم! الان هم كه ديگه مثلا چون تاريخش گذشته نمي شه نوشت!!! 1- اينجا هيچ شباهتي به دفتر خاطرات عزيزم نداره. (جز اينكه اينجا رو هم فعلا يه ذره دوست دارم!) 2- سرم درد مي كنه. 3- "زه زه" كه ديروز ازش يه جمله نوشتم، يه نويسنده دوست داشتني برزيليه. من 2 تا كتاب ازش خوندم به اسم "درخت زيباي من" و "خورشيد را بيدار كنيم" كه شايد بشه گفت دومي يه جورايي ادامه اوليه. شخصيت اصلي هر 2 كتاب پسريه به اسم زه زه ( مخفف ژوزه). اين زه زه خان ما توي كتاب "درخت زيباي من" يه پسر كوچولوي تخس و شيطونه كه توي يه خانواده نسبتا فقير (مثل اكثر خانواده هاي برزيلي) به دنيا اومده. همون اتفاقهايي براش ميقته كه براي خيلي از ماها در دوران كودكي رخ داده. اما نويسنده اين كتاب، خيلي قشنگ، افكارو روحيات و رفتار و عكس العمل هاي اين پسر بچه رو توصيف مي كنه. زه زه توي كتاب "خورشيد را بيدار كنيم" چند سالي بزرگتر شده، اما خصلتهاي اصليش تفاوتي نكرده. باز هم اتفاقهاي عادي زندگي، از ديد پسري كه هنوز به زندگي عادت نكرده... شايد يكي از دلايل موفقيت نويسنده اين باشه كه سعي كرده كودكي خودش رو به صورت داستان بنويسه. راستي! اسم نويسنده هم ژوزه است: ژوزه مائورو د واسكونسلوس. 4- همين D: Tuesday, September 10, 2002 اصل موضوع اين است كه كشف كني زندگي زيباست و خورشيدي را كه در سينه خودمان گرم مي كنيم خدا به ما داده تا به تمام زيباييها چيزي اضافه كند. "زه زه" Monday, September 09, 2002 template جديد رو حال مي كنين؟ خودم فارسيش كردم D: Sunday, September 08, 2002 راستيييي تبريك آقا تبريك! كشتي هم كه اول شديم! هرچند امسال ضعيف بوديم، هرچند بازهم حقمون رو خوردند، هرچند خيلي به زور اول شديم! (فقط 1 امتياز اختلاف با تيم دوم)، هرچند... ولي باز هم تلاششون جاي تشكر داره. و يه حرف ديگه: اميررضا خادم جزو معدود كساني است كه در جاي خودش قرار گرفته: يه كشتي بلد (قهرمان سالهاي پيش) و يه مدير (كارشناس ارشد مديريت) كه مديريت كشتي ايران رو بر عهده داره. براش آرزوي موفقبتهاي بيشتر دارم. Saturday, September 07, 2002 چقدر راحت احساسات قشنگ آدم ار بين ميرن :( بايد مقاومت كنم... امروز احساس خوبي دارم. شريك ميشين؟! Thursday, September 05, 2002 اين سيستم نظرخواهي چرا درست نميشه؟؟؟ Tuesday, September 03, 2002 : چرا گرفته دلت، مثل آنكه تنهايي؟ - چقدر هم تنها! : خيال ميكنم دچار آن رگ پنهان رنگها هستي. - دچار يعني عاشق : و فكر كن كه چه تنهاست اگر كه ماهي كوچك، دچار آبي درياي بيكران باشد... اما من دچار نيستم. من يه مرگمه كه خودم هم نميدونم! چند روزيه كه همش دلم گرفته... Sunday, September 01, 2002 خدايا، در برابر هر آنچه انسان ماندن را تباه ميسازد مرا با نداشتن و نخواستن رويينتن گردان سلام من برگشتم! |
|||||