زندگـــی

                                        

 

 

 

 

 

  

صفحه اصلی
August 2002
September 2002
October 2002
November 2002
December 2002
January 2003
February 2003
March 2003
April 2003
May 2003
June 2003
July 2003
August 2003
September 2003
October 2003
November 2003
December 2003
January 2004
February 2004
March 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
December 2004
January 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
October 2005
November 2005
December 2005
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
March 2007
April 2007
June 2007

 

تشکر   

This page is powered by Blogger.

Weblog Commenting by HaloScan.com

Danshjoo List

 

 

 

Wednesday, October 25, 2006

من خيلی کم می نويسم، اون موقع هايی هم که می نويسم بلاگر کنده يا مشکل داره و نوشته ی من رو پابليش نمی کنه! چرا تازگيها اوضاع بلاگر به هم ريخته؟

                                      7:23 PM

Tuesday, October 24, 2006

دانشگاه پرينستون، احتمالا مثل اکثر دانشگاههای ديگه ی اينجا، کلاس های آموزشی برای زبانهای مختلف دنيا داره که دانشجوها خارج از برنامه درسی شون می تونن توی اين کلاس ها شرکت کنند و زبان ياد بگيرند. خدا رو شکر زبان فارسی هم تا بحال کسانی رو داشته که برای درس دادنش اعلام آمادگی کنند و کلاس فارسی دست کم چندين ساله که به طور مرتب برگزار می شه. من هم از روی کنجکاوی چند بار سری به کلاس ها زدم! جالبه که عده زيادی از دانشجوهای ايرانی نسل دومی که فارسی رو خوب بلد نيستند يا حتی دانشجويان غيرايرانی (آمريکايی، اروپايی، آسيايی، آفريقايی و هرجايی که بگيد!!) توی کلاس های فارسی شرکت می کنند و شديدا برای دونستن فرهنگ ايرانی علاقه نشون می دن. درست برخلاف چيزی که توی اجتماع واقعی، بين آدم بزرگها، ديده می شه.
داشتم فکر می کردم اگر دولتمردان ما از کاری که معلم ساده ی کلاس فارسی دانشگاه انجام داده کمی ايده می گرفتند (بگيرند!) می شد که توی دنيای سياه امروز هم ببينيم که مردم دنيا دوستمون دارند و برای شناخت فرهنگ و زبان ما - که قرنها تاريخ با خودش داره- چقدر می تونند مشتاق باشند.
خيلی از اين دانشجويان زبان فارسی که معمولا تابستونها به کشورهای ديگه سفر می کنند تا بحال نتونستند ويزای ايران رو بگيرند (به دليل همون مشکل هميشگی ايران و آمريکا، همون مشکلی که باعث می شه ايرانی ها هم برای ويزای آمريکا با مشکل مواجه بشن). متاسفانه اين افراد برای تقويت زبان فارسی مجبور می شن به افغانستان سفر کنند. تعجبی نداره که اکثرشون به لهجه افغانی فارسی صحبت می کنند. لهجه افغانی شيرينه اما آيا ايران مهد اصلی زبان فارسی نيست؟ و احيانا افغانستان همون کشوری نبود که تا چند سال پيش جنگ داخلی به مردمش مجال زندگی نمی داد؟ و همين امروز مگه وضعيت کشور ما از نظر امنيت، اقتصاد، پاکيزگی، فرهنگ و هر چيز ديگه ای که بشه تصور کرد دست کم از افغانستان بهتر نيست؟
متاسفانه سياست بالای تمام اين حرفهاست...

                                      7:21 PM

Tuesday, October 17, 2006

يادتونه پاپ عليه اسلام حرف زده بود؟ جريان خيلی قديمی شده اما من اين مقاله کيهان رو که همون زمان چاپ شده بود تازه خوندم و فکر می کنم با اينکه مثل خيلی نوشته های ديگه ی روزنامه لحن تند و بعضی اوقات غيرقابل قبولی داره اما حرفهای کلي که زده درسته و دونستنش برای خيلی از ماها که به خاطر تبليغات فکر می کنيم مسيحيت دين بسيار لطيفيه که هيچ چيز به غير از دوست داشتن توش نيست، واقعا لازمه.
متاسفانه يا خوشبختانه من از نزديک با مصاديق اين مسئله مواجه شده ام. شايد جريانش رو بعد تعريف کنم فعلا همينقدر بگم که مسيحی های دو آتشه حتی اسلام رو به عنوان يک دين الهی نمی شناسند و وقتی باهات به عنوان يک مسلمون حرف می زنند تا جايی که بتونن به تو و اعتقاداتت توهين می کنن و برای اينکه به مردم نشون بدن اسلام دين خوبی نيست آياتی در مورد خشونت از قرآن برای مردم می خونن که وجود خارجی نداره! شايد حالا بهتر بشه فهميد چرا حرفهای آقای پاپ اونقدر "ناجور" به نظر می رسه!

اين هم خلاصه ای از مقاله کيهان:
" ... بي شك اگر برخي از قسمت هاي تورات و انجيل را مورد بررسي قرار دهيم، روشن خواهد شد كه واقعيت چيست و اين كتب مقدس در مورد جنگ و خشونت و شمشير و كشتن چه مي گويند. اما، بهتر است سخنان خود را با سؤالاتي از آقاي پاپ مطرح و از او درخواست كنيم كه اگر از آن طايفه اي نيست كه حضرت مسيح«ع» در حق آنان فرموده است: «واي بر شما اي علماي دين، چون حقيقت را از مردم پنهان مي كنيد، نه خودتان آن را مي پذيريد و نه مي گذاريد ديگران به آن ايمان بياورند»، از سر صدق به اين سؤالات پاسخ بگويد.
به نظر آقاي پاپ، منظور حضرت مسيح (ع) از بيان اين جمله خطاب به حواريون و پيروان خود كه «اگر شمشير نداريد، بهتر است لباس خود را بفروشيد و شمشيري بخريد» 2 چه بوده است و اصولاً توصيه به خريدن شمشير با چه هدفي درخواست شده است و مقدم دانستن آن بر لباس كه ضروري ترين وسيله (پوشش) زندگي انسان هاست به چه معناست؟
چرا حضرت مسيح(ع) آمدن خود را نه تنها باعث صلح و آرامش نمي داند، بلكه مي فرمايد: «آيا تصور مي كنيد كه آمدن من باعث صلح و آرامش مردم با يكديگر مي شود؟ نه، بخاطر من مردم با يكديگر اختلاف پيدا خواهند كرد و خانواده ها از هم پاشيده خواهند شد. 3 آيا اين بيان حضرت مسيح (ع) درتقابل با ادعاي غرب مسيحي مبني بر دفاع از صلح و آرامش قرارندارد؟
آيا ساده تر از اين جمله درانجيل مي توان يافت كه فرمود « هر كه صليب خود را برندارد و به دنبال من نيايد، نمي تواند شاگرد من باشد» 4آيا آقاي پاپ صليب خود را بردوش گرفته است و به جنگ مسلمانان آمده است، درحالي كه سخن حضرت مسيح (ع) جهاد با يهودياني بود كه دعوت او را به سوي خداپرستي نمي پذيرفتند؟
... بي شك، آيات جهاد در اسلام اصلاح كننده آياتي است كه در تورات و انجيل در باب جهاد و مبارزه وارد شده است. به عنوان نمونه اگر جناب پاپ، فارغ از هياهوهاي سياسي، تنها كتاب و تورات فصل خروج را بخواند و بخش هايي از آن را كه به عنوان نمونه متذكر مي شويم مرور كند، خواهد ديد كه ايشان و كساني كه چون او مي انديشند، از مكتب و مذهبي حمايت مي كنند كه برخي قوانين آن نياز به اصلاح توسط اسلام عزيز، اين آخرين دين مبين الهي داشته است، بد نيست ايشان اگر در تورات ديد «هركس پدر يا مادر خود را لعنت كند، بايد كشته شود»5 بايد قضاوت كند كه تا چه اندازه آن بر پايه منطق استوار است و تا چه اندازه با آزادي بيان كه ايشان و غربي ها معتقد به پاي بندي به آن هستند، همخواني دارد و روشن كند كه آيه «هر كس پدر يا مادرش را بزند، بايد كشته شود»6 تا چه اندازه با حقوق بشر و قوانين جاري و ساري درغرب مطابقت دارد؟
به راستي كدام عقل سليمي امروزه مي پسندد كه قانون «اگر گاوي سابقه شاخ زدن به كسي را دارد و صاحب آن در بستن او سهل انگاري كرده است و گاو كسي را شاخ زده است هم بايد گاو را كشت و هم صاحب آن را سنگسار نمود.»7 با عقل و منطق و حقوق بشر و حقوق حيوانات در تضاد نيست!
آيا دستور حضرت موسي(ع) به قوم يهود كه فرمود: «خداوند، خداي بني اسرائيل مي فرمايد: شمشير به كمر ببنديد و از اين سوي اردوگاه تا آنسويش برويد و برادر و دوست و همسايه خود را بكشيد.»8 ناشي از فكر خشونت طلب و دور از منطق حضرت موسي(ع) است و يا حكمت و مصلحت الهي در آن نهفته شده است كه ما و آقاي پاپ از آن بي خبريم؟
شايد آقاي پاپ در دام صهيونيست ها آنچنان اسير شده باشد كه مجبور باشد بگويد: پيامبر اسلام(ص) جز خشونت چيزي براي جهانيان به ارمغان نياورده است، اما ما مسلمانان هيچگاه به خود اجازه نمي دهيم با توجه به مطالبي كه مطرح شد چنين حرفي را در مورد حضرت عيسي(ع) به زبان خود جاري سازيم زيرا، اصولاً انبياء(ع) را معصوم و مصون از گناه و اشتباه مي دانيم، تا چه برسد به اينكه به خود جرأت اهانت به ساحت مقدس ايشان را بدهيم.
...

پي نوشت ها:
1- انجيل لوقا، فصل 11، بند .52
2- انجيل لوقا، فصل 22 بند .37
3- انجيل لوقا، فصل 12، بند 52و .51
4- انجيل لوقا، فصل 14، بند .28
5- تورات، كتاب خروج، فصل 21، بند .17
6- تورات، كتاب خروج، فصل 21، بند .15
7- تورات، كتاب خروج، فصل 21، بندهاي 28 تا .30
8- تورات، كتاب خروج، فصل 32، بند .28 "

                                      2:41 PM

Monday, October 16, 2006

يکی از جاهای ديدنی لس آنجلس که همه به آدم پيشنهاد می کنند بره ببينه "بورلی هيلز" هست. يک منطقه که پولدارهای لس آنجلس بخصوص هاليوودی ها اونجا خونه دارند. هيچ چيز خاصی برای ديدن نيست به غير از خود خونه ها -و برخلاف تصور اوليه من کم چيزی هم نيست! اولش فکر می کردم خب آدم بره خونه لئوناردو دی کاپريو رو ببينه که چی؟! اما وقتی رفتيم فهميدم، که آدم بفهمه پولدار که می گن دقيقا يعنی چی!
شلوار جين guess رو می شناسيد؟ از جلوی خونه ی صاحب guess که رد شديم مسئول تورمون توضيح داد که ايشون 15 تا ماشين فراری داره. البته در حياط هم باز بود و به چشم ديديم که فراری های يکی در ميون قرمز و زرد رو توی حياط جلوی چشم ملت پارک کرده که احتمالا بگه بله ما اينيم!
يک نفر ديگه که متاسفانه (يا خوشبختانه) يادم نيست کی بود، خونه ای داره که مساحتش برابر مساحت پنتاگونه! بالای صد و بيست تا اتاق خواب داره و کلی دم و دستگاه. و البته فقط برای دو تا بچه که اونها هم تازگی ها رفتند خونه ی مستقل گرفتند چون احساس می کردن به فضای بيشتری نياز دارن!
يک نفر ديگه که باز يادم نمياد کی بود از بس آدم گريز بود از خونه تا محل کارش که فاصله خيلی کمی هم داشته زير زمين داده بود براش تونل بکنند و از اونجا رفت و آمد می کرد. چون دلش نمی خواست "مردم عادی" رو ببينه...
از اين تور دو ساعته که برگشتيم فقط خدا رو شکر می کردم که ما اونقدر پولدار نيستيم که يادمون بره زندگی يعنی چی!

                                      8:45 PM

Friday, October 13, 2006

سانفرانسيسکو، مثل خيلی شهرهای ديگه آمريکا، قسمتی داره به اسم china town که پر از چينيه! رستوران، مغازه، موسيقی، لباس و حتی آدمهای چينی اون محوطه رو قُرُق کردن! آدم غيرچينی اگه ببينی يعنی توريستی که اومده يک جورهايی چين رو ببينه. به همين راحتی می شه رفت به شهر چينی ها و چين واقعی رو با همه ی اون چيزهايی که فرهنگ چينی رو ساخته تماشا کرد. کار جالبيه که چينی ها کردند. ياد بگيريم و از نشون دادن فرهنگمون به ديگران نترسيم.

                                      3:28 PM

Thursday, October 12, 2006

لس آنجلس که رفتيم خيلی مشتاق بودم مغازه ها و رستوران های ايرانی رو ببينم که اونهمه تعريفشون رو شنيده بودم. از يکی دو تا از دوستام آدرس گرفتم اما قبل از رفتن گفتم يک جستجويی هم توی اينترنت بکنم. خيلی جالب بود که توی دايره المعارف ويکی پديا کلمه "تهرانجلس" رو پيدا کردم که بخصوص به يکی از خيابونهای لس آنجلس گفته می شه و واقعا هم به حق! اگر گذرتون اون طرف ها افتاد خيابون "وست وود" رو فراموش نکنيد بخصوص اگر مثل ما دلتون برای غذای ايرانی، هله هوله های ايرانی (مثل آلبالو خشکه!) و يا حتی رفتار گرم ايرانی ها لک زده باشه. اکثر مغازه ها به فارسی اسمشون رو نوشته بودند. وارد مغازه که می شدی فروشنده با خونگرمی به فارسی باهات سلام و عليک می کرد، حالت رو می پرسيد و اگر می فهميد مال اون طرف ها نيستی هم که ديگه بهانه جور می شد برای يک گفتگوی مفصل. راستش تا وقتی ايران بودم قدر اين گرمی رو نمی دونستم، دست کم تا اين حد نمی دونستم. اينجا هم مردم خوبند، خيلی هم سعی می کنند رفتار خوبی داشته باشند، اما هرچی باشه ما ايرانی هستيم و به رفتار ايرانی عادت داريم. خلاصه اينکه نه که اينجا آدمها بد باشند، فقط آدم دلش برای هم وطن خودش تنگ می شه :)

                                      3:58 PM

Tuesday, October 10, 2006

بالاخره از سفر برگشتيم! توی اين دو هفته اونقدر اتفاق افتاد و اونقدر جاهای مختلف رو ديديم که به نظرم مياد دو ماهی طول کشيده باشه! خيلی چيزها ياد گرفتم و خيلی تجربه ها به کوله بارم اضافه شد. بايد آروم آروم بنويسمشون که بمونن.

                                      4:30 PM