|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Thursday, July 29, 2004 کتاب "شاهدخت سرزمين ابديت" را يک ماهی می شود که خوانده ام. نخواستم همان موقع درباره اش چيزی بنويسم. فکر کردم شايد بهتر باشد کمی صبر کنم تا احساساتم فروکش کند! حالا، بعد از يک ماه، نظرم هنوز همان است؛ که داستانی بود متفاوت. و خوبی اش هم در همين است، که متفاوت است و خلاقانه و کاملا ايرانی. مخلوطی است از يک داستان قرن بيستمی(!) با افسانه ای که نمونه اش را مادر بزرگها برايمان گفته اند. و آرش حجازی چه خوب اين دو را کنار هم قرار داده! به عقيده ی من، نسل ما به کتابهايی مثل آن نياز دارد. Monday, July 26, 2004 همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد پروازی نه گريزگاهی گردد... (شاملو) Tuesday, July 20, 2004 خواهر عزيز من هم بالاخره شروع به نوشتن کرد! اميدوارم که توی راهی که در پيش گرفتی موفق باشی رنگين کمان خوبم :) Tuesday, July 13, 2004 ناصر غياثی، نويسنده ای که تابحال چيزی ازش نخوانده بودم. تا اينکه در نمايشگاه کتاب، "رقص بر بام اضطراب"ش را خريدم. مجموعه ی چند طرح و داستان. آنقدر ساده است که نمی شود باور کرد آدم بهش علاقمند بشود! شايد هم دقيقا به خاطر سادگی و سخت نگرفتن "نويسندگی" اينهمه جذبم کرده! وقتی کتابش را بخوانی باور می کنی که خودت هم به همين راحتی می توانی بنويسی. فقط به شرط اين که بتوانی نوشتن را آسان بگيری. که البته، خودش کم کاری نيست! آهای، دست غم از زانوان دل بردار. نبينم که خسته ای بی من! Saturday, July 10, 2004 "هر کودکی با اين پيام به دنيا می آيد که خدا هنوز از انسان نوميد نيست"، و خدا اميدواره و می دونه هنوز انسانی می تونه به اين دنيا پا بگذاره که زندگی رو به درستی معنا کنه. و تو به دنيا اومدی تا به زندگی من معنا بدی. خدايا، ازت ممنونم. تولدت مبارک امير عزيزم :) Tuesday, July 06, 2004 بعد از مدتی تفاوت ظريف بين نگه داشتن يک دست و زنجير کردن يک روح را می آموزی و می آموزی که عشق به معنای تکيه کردن نيست و به معنای همراهی و امنيت نيست و آغاز می کنی پذيرفتن شکستهايت را با سری برافراشته و چشمانی باز با وقار فردی عاقل نه با اندوه کودکان و می آموزی که تمام راههای خود را امروز بنا کنی زيرا پايه ی فردا برای نقشه ها بسيار نامطمئن است بعد از مدتی می آموزی که حتی نور خورشيد هم می سوزاند اگر زياد در برابرش بايستی پس به جای اينکه منتظر شوی تا ديگران برايت گل بياورند باغچه ی خود را گلکاری کن و روح خود را زينت بخش... و می آموزی که واقعا می توانی تحمل کنی که واقعا قوی هستی و واقعا ارزشمندی. Saturday, July 03, 2004 دوست داشتن احتمالا بهترين شکل مالکيت است، و مالکيت بدترين شکل دوست داشتن. ( "قصه جزيره ناشناخته" - ژوزه ساراماگو ) Thursday, July 01, 2004 عمر بنفشه کوتاه است. اما خرزهره ها هم روزی خواهند مرد! (يادم نمياد اين جمله از چه کسيه. بهرحال جمله ی من نيست، من فقط دوستش دارم.) |
|||||