ناصر غياثی، نويسنده ای که تابحال چيزی ازش نخوانده بودم. تا اينکه در نمايشگاه کتاب، "رقص بر بام اضطراب"ش را خريدم. مجموعه ی چند طرح و داستان. آنقدر ساده است که نمی شود باور کرد آدم بهش علاقمند بشود! شايد هم دقيقا به خاطر سادگی و سخت نگرفتن "نويسندگی" اينهمه جذبم کرده! وقتی کتابش را بخوانی باور می کنی که خودت هم به همين راحتی می توانی بنويسی. فقط به شرط اين که بتوانی نوشتن را آسان بگيری. که البته، خودش کم کاری نيست!