|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Wednesday, December 29, 2004 چيزی به آخر سال 2004 نمونده. حتما همه ماجرای انتخاب اينترنتی بهترين وزنه بردار سال 2004 و همينطور بهترين وزنه بردار قرن رو می دونند. کمتر از 2 روز ديگه فرصت داريم. هر چقدر که می تونيد رای بديد و اصلا وجدانتون درد نگيره که دارم تقلب می کنم. من فکر می کنم اگر قرار بود کسی فقط يک رای بده حتما برگزار کنندگان اين انتخابات فکرش رو می کردند. حالا که چيزی قيد نشده مطمئن باشيد يونانی ها ( که فعلا تعداد رای هاشون از ما بيشتر هست) و مردم کشورهای ديگه هم از اين فرصت استفاده کرده اند و تا جايی که تونستند رای داده اند! کاری نکنيم که فردا پشيمون بشيم. همين حالا اقدام کنيم. به اين آدرس بريد: http://www.iwf.net/news/news.html#12.12.2004/1 فايل word رو دانلود کنيد. در جدولی که هست نام حسين رضازاده و نام ايران رو بنويسيد. زير جدول اسم خودتون و کشورتون رو بنويسيد. فايل جديد رو Save کنيد و به آدرس aniko.nemeth.mora@iwfnet.net بفرستيد. پ.ن: اگه لينک بالا باز نمی شه می تونيد به آدرس http://www.ictna.ir بريد. همه چيز رو به فارسی توضيح داده. ( با تشکر از امير عزيز ) در ضمن فقط 1 روز فرصت داريم. عجله کنيد لطفا! Thursday, December 23, 2004 چند نقدی که از "دوئل" ساخته ی احمدرضا درويش خواندم، نقدهای نسبتا خوبی بودند. نه می خواستند بيخود فيلم را بزرگ کنند و نه برعکس! خيلی منطقی پرداخته بودند به اينکه کارگردانی خوب بوده، باری ها عالی بوده، فيلمنامه ضعيف بوده... و البته اين که "دوئل" پرخرج ترين فيلم سينمای ايران بعد از انقلاب است شايد بيشتر از هر چيز باعث شده که منتقدان با وسواس بيشتری روی فيلم نظر بدهند. من کاری به مسائل فنی ندارم. ديروز فيلم را ديدم و به عنوان يک بيننده می خواهم بگويم که از آن لذت بردم. نه به خاطر اين که فيلمنامه اش فوق العاده بود. نه! من هم می گويم که شايد ميشد خيلی بهتر از اينها فيلمنامه را نوشت. اما آنچه که اول از همه و بيشتر از همه روی من تاثير داشت صحنه هايی بود که از جبهه و از جنگ نشانم داد. فيلم دفاع مقدس در اين سالها زياد ساخته شده. خيلی هاشان را هم ديده ام. اما به جرات می گويم هيچکدام تا اين اندازه مرا نزديک نبرده بود. اينهمه کتاب خوانده ام درباره ی جنگ ايران و عراق، اينهمه مطلب نوشته اند در روزنامه ها از ويرانی شهرهای جنوبی کشور، اينهمه برنامه و فيلم در تلويزيون و سينما راجع به دفاع مقدس نشان داده اند، اما هيچکدام به اندازه ی اين فيلم 130 دقيقه ای به من نفهمانده بود که در جبهه واقعا جان آدم کف دستش است، هيچوقت نفهميده بودم آوارگی يعنی چه، نمی دانستم حمله ی ناگهانی به شهرم، به خانه ام، به عزيزانم چه طعمی دارد. هيچوقت فکر نمی کردم اينقدر همه چيز به آدم نزديک باشد... چيز ديگری که از آن لذت بردم بازی عالی پژمان بازغی بود. ديرباز و پريوش نظريه هم خيلی خوب بودند. سعيد راد هم. اما بازغی به اعتقاد من چيز ديگری بود! البته اينها نظر منِ تماشاگرِ غير حرفه ای است! در هر حال اگر فيلم را نديده ايد هرچه زودتر دست به کار شويد! هر چه نباشد پرخرج ترين فيلم 25 سال اخير سينمای ايران که هست! Tuesday, December 21, 2004 روز بلند زندگى از دامان بلندترين شب، تولد مى يابد. فرهنگ كهن اين مرز و بوم به ساكنانش آموخته كه شب هاى دراز را با مهر و لبخند و شيرين كامى به سر رسانند و فرداى شب دراز به آفتاب كم رمق كوتاه ترين روز سال سلام بگويند و به ياد همديگر بياورند كه سال، بلندترين روز و روشنى هم دارد. همين اميد است كه شب يلدا را خاطره انگيزترين شب سال براى ايرانى ها كرده است. پس به يلدا سلام كنيم. (روزنامه ی ايران- شماره ی 3005 ) Sunday, December 19, 2004 گاهی مدتها باهم حرف می زنيم، بی اينکه حتی ذره ای از دل هم باخبر بشيم. گاهی هم فقط 5 دقيقه حرف زدن، ما رو تا فلسفه ی ضربان دل همديگه می کشونه! Friday, December 17, 2004 فکر می کنم اشکال کار را فهميدم. روزی، به دوستی که تازه نوشتن را شروع کرده بود، گفتم: "تا زمانی که خودت می نويسی ارزش داری. وقتی ديدی که داری برای خوشامد ديگران می نويسی، بدان که گم شده ای." حالا، 2 سال بعد از آن حرفها، می بينم که خودم کم کم به راه گم شده می رفتم. و تعجب کردم که چرا قدمهايم سست شده! گاهی آن چه که بی اختيار انجام می دهيم از آنچه به اختيار، بر انجامش اصرار داريم، بيشتر به صلاحمان است. اما البته نه هميشه! Monday, December 13, 2004 مطمئن نيستم همون آدمی باشم که اگه يک روزی ديدمش دلم بخواد باهاش دوست بشم! Saturday, December 11, 2004 به من پيشنهاد شده در وبلاگم رو تخته کنم! نظر شما چيه؟!! |
|||||