|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Tuesday, January 23, 2007 چند وقته هرچی که می خونم، از کتاب گرفته تا وبلاگ، حرف از دلتنگي برای ايرانه. فرقی هم نمی کنه که طرف آمريکا باشه يا جای ديگه، که تازه يک ساله دور از وطنه يا بيشتر يا کمتر، که اصلا اين حرف و احساس مال ديروز و امروزه يا مال سالها پيش. فقط هرجا ايرانی دور از ايران هست، داره از سختی دوری می گه... زندگی اينجا سخت نيست، شايد از خيلی لحاظ راحت تر از زندگی توی ايران هم باشه. و مسلما برای همه ی ما که اينجاييم يک نفعی هم داشته. وگرنه کسی که مريض نيست همه چيزش رو ول کنه و بره يک جايی که نه کسی رو می شناسه نه کسی می شناسدش... اما نمی دونم چه جوريه که نمی تونيم بی خيال اون حس کوچولوی ته دلمون بشيم که گهگاهی نيشمون می زنه و هويت ايرانيمون رو يادمون مياره. همون هويتی که تاريخش پر از افتخار، خاطره اش پر از وحشت جنگ، بلوغش پر اميد و نگرانی اما زندگيش پر از عشقه. همون هويته شايد که باعث می شه توی بهشت هم که باشيم دلمون برای ايرانمون پر بزنه. پ.ن: چند وقته دارم راجع به ايران فکر می کنم و می نويسم. نگرانم نشيد لطفا! حالم خوبه. اتفاقا خيلی هم سرحالم و کلی انگيزه دارم. اگه آدم کشور و خونواده ش رو فراموش کنه نگرانی داره نه وقتی يادشون ميفته! |
|||||