زندگـــی

                                        

 

 

 

 

 

  

صفحه اصلی
August 2002
September 2002
October 2002
November 2002
December 2002
January 2003
February 2003
March 2003
April 2003
May 2003
June 2003
July 2003
August 2003
September 2003
October 2003
November 2003
December 2003
January 2004
February 2004
March 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
December 2004
January 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
October 2005
November 2005
December 2005
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
March 2007
April 2007
June 2007

 

تشکر   

This page is powered by Blogger.

Weblog Commenting by HaloScan.com

Danshjoo List

 

 

 

Saturday, August 13, 2005

"روی ماه خداوند را ببوس"! کتابی از مصطفی مستور که برگزيده ی جشنواره ی قلم زرين سال 81 شده. تعريفش را حدود يک سال پيش از نرگس شنيده بودم. نمايشگاه کتاب امسال خريدمش و ديشب بالاخره آنرا خواندم! بی تعارف بگويم برای آنها که تا به حال به اينکه اصلا خدا هست يا نيست فکر نکرده اند، يا حتی برای آنها که هميشه ی عمرشان از وجود خدا مطمئن بوده اند، هيچ به درد نمی خورد! در عوض اگر مثل من مدتی به کله تان زده که اين چه جور خدايی است که هيچ عين خيالش نيست چه به سر بنده هايش می آيد، می تواند جالب باشد. يعنی شنيدن آنهمه شک و ترديد از زبان کتاب تا حد زيادی آدم را خالی می کند. البته خيال نکنيد آخرش مثل کتابهای دينی دبيرستان يا دقيقا برعکس آنها يک دليل منطقی برای اثبات وجود يا عدم وجود او می آورد و خودش و ما را خلاص می کند! خوبی کتاب اين است که اصلا دنبال اين چيزها نيست. خوبيش اين است که تکه هايی از زندگيمان را روی کاغذ آورده. لحظه هايی از زندگی را که معمولا در آنها تنها بوده ايم و کمتر پيش آمده کسی را پيدا کنيم که حرفمان را بفهمد يا بتواند شنونده ی خوبی برايمان باشد. اما در اين کتاب 3-4 نفری هستند که کمابيش حرف تو را می فهمند و هرکدام با جورِ زندگيشان، بعضی از تکه های پازل ما را برايمان پيدا می کنند.

                                      1:19 PM