زندگـــی

                                        

 

 

 

 

 

  

صفحه اصلی
August 2002
September 2002
October 2002
November 2002
December 2002
January 2003
February 2003
March 2003
April 2003
May 2003
June 2003
July 2003
August 2003
September 2003
October 2003
November 2003
December 2003
January 2004
February 2004
March 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
December 2004
January 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
October 2005
November 2005
December 2005
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
March 2007
April 2007
June 2007

 

تشکر   

This page is powered by Blogger.

Weblog Commenting by HaloScan.com

Danshjoo List

 

 

 

Wednesday, June 22, 2005

با امير بحث می کرديم که آيا مسائل پيش آمده در اين انتخابات، همه سناريويی نيستند برای آمدن هاشمی با رای بالا و رضايت عمومی؟ خب اين هم احتمالی است که خيلی ها مطرحش می کنند. امير می گفت اين جريانات مثل بازی فوتبال است و پنالتی زدن: "يکی از کلک های فوتباليستهايی که پنالتی می زنند اينه که به يک طرف دروازه نگاه می کنند ولی شوتشون رو به جهت مخالف می فرستند که دروازه بان گول بخوره. هميشه دروازه بان ها سعی می کنند حواسشون به اين باشه که گول نخورند. ولی نتيجه ش اين ميشه که پنالتی زن سمت چپ رو نگاه می کنه و شوت می زنه، دروازه بان شيرجه می ره به طرف راست ولی فوتباليسته توپ رو به همونجايی که نگاه کرده بوده فرستاده و دروازه بان گول می خوره. اوضاع الان ما هم همينه. اينا با خيال راحت دارن برنامه هاشون رو اعلام می کنند و همينی هستند که نشون می دن... از اون طرف ما داريم سعی می کنيم باهوش باشيم که کلاه سرمون نره و در نهايت بازی می خوريم. مثل همون دروازه بانه که گول می خوره..."
خب حرفهايش درست است. اما من می گويم آن دروازه بان هيچوقت نمی فهمد طرف مقابل می خواهد گولش بزند يا صادقانه دارد همانجا را نگاه می کند که شوت خواهد زد؟! مسئله 50-50 است. البته اگر طرفش را بشناسد و با توجه به سابقه ای که از او می داند تا حدی می تواند حدسی بزند که به واقعيت نزديک باشد. اما تنها بعد از شوت زدن است که دروازه بان و همه ی تماشاچيان می فهمند جريان از چه قرار بوده است!
اوضاع ما هم الان همين است! نمی دانيم واقعيت چيست و توپ قرار است به کدام سو شوت شود! اما اين که بگوييم چون نمی دانيم بی حرکت می ايستيم فقط باعث می شود تا گل خوردن و باختنمان قطعی شود!
من به هاشمی رای خواهم داد. با وجود همه ی حرفهايی که گفته ام. با وجوديکه فکر می کنم شايد اين هم يک بازی باشد. رای می دهم چون عقيده دارم وقتی آدم فهميد که در چه بازيی شرکت کرده، وقتی حريفش را شناخت و فکر کرد و حرکت کرد، ديگر نمی توان گفت بازی خورده! او خودش بازی کرده... من به هاشمی رای می دهم چون می خواهم مهره ام را خودم حرکت دهم. می خواهم خودم بازی کنم.
برای همين است که می خواهم همه ی احتمالات را بررسی کنيم و به همديگر هم بگوييم. می خواهم همه با آگاهی تصميم بگيريم. دوست ندارم با احساس يا از روی ترس از تحجر مهره مان را شتابزده حرکت دهيم. می خواهم همه از بالا صحنه را ببينيم. وقتی از بالا نگاه می کنيم بهتر می توانيم راهها را ببينيم و تصميم بگيريم. آنوقت هيچوقت فردايی نخواهد آمد که از حرکت امروزمان پشيمان شويم.

                                      5:48 PM