باورم نمی شد! نمی دونم چرا؟ شايد چون از بچگی ياد گرفتم از اين لباس بترسم. ياد گرفتم سعی کنم کمترين اصطکاکی باهاش پيدا نکنم، و اگر کردم جز "چشم" چيزی نگم. حالا می بينم يکی از جنس من، احتمالا جوانتر از من، و مسلما بی باکتر از من، اينچنين برای گرفتن حقی که سالهاست از ياد همه رفته، تلاش می کنه. اين عکس بيشتر از هر چيز نشانه ی تلاشه. يک تلاش پاک برای گرفتن حقی از ياد رفته... فکر می کنيد 8 سال پيش کسی چنين جراتی داشت؟ يا همين امروز اگر کوله بار اصلاحات روی دوش تک تک مردم نبود، هيچکس حتی به فکر چنين برخوردی می افتاد؟ راه ارزشمند و پر فراز و نشيبی رو اومديم، که اگه بخوايم انتخابات رو تحريم کنيم همه اش هدر می ره. بر می گرديم به 8 سال قبل. و اونوقت باز در آرزوی اومدن يک منجی به انتظار ساکتمون ادامه می ديم. دست کم از اين دختر ياد بگيريم که حق گرفتنی است. حقمون رو در گلو خفه نکنيم.