|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Monday, September 27, 2004 بسياری از نخستين ها، توهم است: نخستين روز، نخستين ساعت، نخستين نگاه، نخستين کلمات عاشقانه... ياد، عين واقعه نيست، تخيل آن است، يا وَهم آن. ياد، فريبمان می دهد. حتی عکس ها راست نمی گويند. حتی عکس ها. چيزی بيش از ياد، بيش از عکس، بيش از نامه های عاشقانه، بيش از تمام نخستين ها عشق را زنده نگه می دارد: جاری کردن عشق، سَيَلان دائمی آن. در گذشته ها به دنبال آن لحظه های ناب گشتن، آشکارا به معنای آن است که آن لحظه ها، اينک، وجود ندارند. آتشی که خاکستر شده، عزيز من، آتش نيست -حتی اگر داغِ داغ باشد. نادر ابراهيمی - "يک عاشقانه ی آرام" Tuesday, September 21, 2004 نمی دونم اثر بزرگ شدنه، يا اثر ورود تو به زندگيم، که همه چيز رنگ و بوی تازه ای گرفته! Friday, September 10, 2004 وافريادا، ز عشق وافريادا کارم به يکی طرفه نگار افتادا گر داد من شکسته دادا، دادا ورنه من و عشق، هرچه بادا، بادا Friday, September 03, 2004 باز هم يک خبر ساده و کوتاه، به کوتاهی مرگ: دلکش درگذشت... دلکش رو دوست داشتم و دارم، نه به خاطر نسبت دوری که باهم داشتيم، دلکش رو دوست دارم به خاطر صدای فوق العاده اش، به خاطر آهنگهای زيبايی که اجرا کرد، و به خاطر خاطره های شيرينی که با صدای او در ذهنم ماندگار شده. |
|||||