زندگـــی

                                        

 

 

 

 

 

  

صفحه اصلی
August 2002
September 2002
October 2002
November 2002
December 2002
January 2003
February 2003
March 2003
April 2003
May 2003
June 2003
July 2003
August 2003
September 2003
October 2003
November 2003
December 2003
January 2004
February 2004
March 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
December 2004
January 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
October 2005
November 2005
December 2005
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
March 2007
April 2007
June 2007

 

تشکر   

This page is powered by Blogger.

Weblog Commenting by HaloScan.com

Danshjoo List

 

 

 

Friday, September 26, 2003

- من شاکيم. از خودم شاکيم. از اينکه اين همه عوض شدم شاکيم.
: همه ی اين عوض شدن بد نبوده. خيلی هاش در جهت مثبت بوده. خيلی هاش سازندگی بوده.
- اما من هنوز شاکيم. يه چيزايی عوض شده که نبايد می شده.
: يه چيزايی هست که در همه ی آدمها عوض ميشه. يه جورايی لازمه ی بزرگ شدنه.
- من اين چيزا سرم نمی شه. من با بقيه کاری ندارم. من با بقيه فرق دارم -اقلا يه زمانی فرق داشتم. من نبايد اجازه می دادم که اين بزرگ شدن، من رو از من بگيره.
: تو رو ازت نگرفته. تو هنوز همون آدمی. اگه راست می گی دوباره شروع کن. شاکی بودن و مقصر کردن ديگران (حتی خودت) و به زندون انداختنشون چيزی رو عوض نمی کنه. تنها چيزی که می تونه آرومت کنه اينه که دوباره شروع کنی.
- يه قدم عقب کشيدم. اما هنوزم شاکيم. من بايد دنبال مقصر بگردم. اگه مقصر رو پيدا نکنم امکانش هست که دوباره دست تو دست مقصر بذارم و دوباره به همون راه برم. من بايد بفهمم از چی شاکيم، از کی شاکيم. من بايد شاکی باشم تا بتونم خراب کنم. بايد اشکال کار رو بدونم که بتونم اين بار که می سازم درست بسازم.
: يه چيز ديگه هم لازم داری: انگيزه برای دوباره ساختن.
- آره. انگيزه. اين رو از کجا بيارم؟ آقا من شاکيم. من از همون اول نبايد عوض می شدم! من شاکيم. به کی بگم؟؟؟

                                      2:35 PM