|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Tuesday, June 24, 2003 دنيای جالبيست. يک زمان آنقدر تنها می شوی که از شدت تنهايی دوست داری سر به بيابان بگذاری و برای خود گريه کنی. و زمانی آنقدر اطرافت شلوغ ميشود که حتی وقتی برای خلوت کردن با دل خودت پيدا نمی کنی! يک زمان سرخورده از نداشتن حتی يک همدم، يک زمان مغرور از داشتن اينهمه دوست... از تمام آنها که گاه به گاه دستم را ميگيرند تا از سکون تنهايی خارج شوم ممنونم. ولی يک چيز فراموشم نمی شود. لحظه های تنها بودن و با خود بودن و با خدا بودن ارزشمندند. دلم را با تمنای رهايی هميشگی از غم تنهايی کوچک نمی کنم. فقط آرزو می کنم آنها که کنارم می نشينند و می مانند و همراهم می آيند، تنهايی مرا بفهمند و ارج نهند. |
|||||