|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Monday, June 09, 2003 امروز پيام مطلب خيلی خوبی نوشته، مطلبی که بدجور داغ دلم رو تازه کرد. مطلبی که اشکم رو در آورد. مطلبی که انگار از ته دل من نوشته شده... بعد ياد نوشته يکی از دوستان قديميم افتادم: هنوز کودک کوچکی هستم که در گير و دار زندگی و افکار کودکانه ام ناشيانه دست و پا می زنم. آموزگار زندگيم سالها به من آموخت که دودو تا در درس زندگی هم می شود چهارتا. ولی من دوست داشتم دودو تا لااقل در درس زندگی بشود هفت تا، ولی نمی شد. هرچی حساب می کرديم دوباره دودو تا همان چهارتای قديمی بود. وقتی آموزگارم سوال کرد: دودو تا؟ با اينکه می دانستم می شود چهار تا ولی گفتم هفت تا! عصبانی شد، جريمه ام کرد. حالا هم دارم جريمه درس زندگيم را می نويسم: دودو تا چهار تا، دودو تا چهار تا... ولی هنوز هم دوست دارم که روزی دودو تا دور از چشم آموزگار بشود هفت تا! (از: عارفان) |
|||||