|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Tuesday, June 03, 2003 يک خستگی فوق العاده زياد! چرا؟ من فقط 2 روز از صبح تا شب در حال دويدن بودم! چقدر کم جنبه شدم. قبلنا طاقتم بيشتر از اين حرفها بود. اصلا خوشم نيومد! پ.ن 1: جشن تولد يه خواهر زاده 8 ساله با کلی دختر کوچولوی 8 ساله و يه خانوم معلم ناز، به اندازه يک مسافرت يک هفته ای به آدم انرژی می ده! پ.ن 2: خودم می دونم که مدل نوشتنم عوض شده. دليلش رو نمی دونم فقط می دونم نوشتنم اينجوری مياد!! به احتمال قريب به يقين به زودی به حالت عادی برخواهم گشت! پ.ن 3: دلم می خواد باهاش بيشتر حرف بزنم. حيف که درگير زندگی خودشه. (منظورم يکی از دوستان قديميمه. لطفا فکر انحرافی هم نکنيد!) پ.ن 4: خسته ام. بدجور... |
|||||