|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Monday, June 30, 2003 برای ساکن اتاق 109 که مرا تا خاطرات شيرين 10 سال پيش پرواز داد. و برای NG عزيز که مرا با ساکن آن ديار آشنا کرد و برای تمام آنها که خاطرات 7 سال از زيباترين سالهای زندگيم را ساختند: اين صبح، اين نسيم، اين سفره مهيا شده سبز، اين من و اين تو، همه شاهدند که چگونه دست و دل به هم گره خوردند... يکی شدند و يگانه تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد، آمدی و آمديم اول فقط يک دل دل بود. يک هوای نشستن و گفتن يک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن. يک هنوز باهم ساده رفتيم و نشستيم، خوانديم و گريستيم بعد يکصدا شديم. هم آواز و هم بغض و هم گريه؛ همنفس برای باز تا هميشه باهم بودن برای يک قدم زدن رفيقانه، برای يک سلام نگفته، برای يک خلوت دل خاص، برای يک دل سير گريه کردن... برای همسفر هميشه عشق... باران! باری ای عشق، اکنون و اينجا، هوای هميشه ات را نمی خواهم ... نشانی خانه ات کجاست؟! (شعر از سيد علی صالحی) |
|||||