زندگـــی

                                        

 

 

 

 

 

  

صفحه اصلی
August 2002
September 2002
October 2002
November 2002
December 2002
January 2003
February 2003
March 2003
April 2003
May 2003
June 2003
July 2003
August 2003
September 2003
October 2003
November 2003
December 2003
January 2004
February 2004
March 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
December 2004
January 2005
March 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
October 2005
November 2005
December 2005
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
March 2007
April 2007
June 2007

 

تشکر   

This page is powered by Blogger.

Weblog Commenting by HaloScan.com

Danshjoo List

 

 

 

Tuesday, April 08, 2003

جلوييم داره شيطوني ميکنه! نگاه کردم ديدم تو کاغذي که روی ميزشه، پر از شعره. ياد خودم افتادم، "خود" چند سال پيش. اون موقعها من هم زياد شعر ميخوندم، زياد شعر حفظ بودم، خودم شعر ميگفتم، و زماني که خسته ميشدم همه رو روي کاغذ مياوردم. وقتي به خودم ميومدم مي ديدم کاغذم پر شده از شعر؛ شعرهايي که شوق زندگي در کلماتشون نهفته بود. احساس خوبي پيدا مي کردم و خستگي از يادم ميرفت. خودم هم احساس مي کردم که چقدر با ديگران تفاوت دارم. ميدونستم دنياي من، دنيايي متفاوته؛ و از اين تفاوت لذت مي بردم. دنياي ديگران رو دوست نداشتم. تعداد کمي بودند که دنياشون شبيه دنياي من بود. و من از پيدا کردن اين افراد و از کشف دنياشون لذت مي بردم. برايم مثل پيدا کردن معدن طلا بود. ميدونستم اينها کساني هستند که حرفي براي گفتن به من دارند و گوشهايي براي شنيدن حرفهاي من. مي دونستم از صحبت با اونها لذت خواهم برد، مي دونستم هرچقدر هم که باهم تفاوت داشته باشيم، مي تونيم براي هم دوستان خوبي باشيم. ميدونستم اينها کساني هستند که ميتونن محرم رازهاي من باشند.
نفهميدم چطور شد که همه چيز تغيير کرد. دنياي من کم کم بين دنياي اطرافيانم گم شد؛ و من سرگردان شدم. گاهي به زندگي اطرافيانم سري ميزنم، اما اونقدر برام جاذبه نداره که خودم حتي بخوام امتحانش کنم. من مانده ام بي دنيا!
مدتيه که تصميم گرفته ام بارم رو ببندم و برم دنبال دنيايم تا پيدايش کنم. اما حرکت، انرژي اوليه ميخواد. يک جرقه بايد زده بشه تا راه بيفتي. شايد اين همکلاسي من همان جرقه باشه! بايد استفاده کنم و نگذارم انرژي که به من داده هدر بره. بايد استفاده کنم. ميخواهم سفر کنم.

                                      12:47 PM