|
||||||
|
||||||
صفحه اصلی
تشکر
|
Saturday, December 21, 2002 امشب شب يلداست. به مبارکی اين شب، مثل هر سال، تفالی به حافظ زديم. اين هم فال من: در خرابات مغان گر گذر افتد بازم حاصل خرقه و سجاده روان دربازم حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم خازن ميکده فردا نکند در بازم ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی جز بدان عارض شمعی نبود پروازم صحبت حور نخواهم که بود عين قصور با خيال تو اگر با دگری پردازم سر سودای تو در سينه بماندی پنهان چشم تر دامن اگر فاش نکردی رازم مرغ سان از قفس خاک هوايي گشتم به هوايي که مگر صيد کند شهبازم همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم از لب خويش چو ني يک نفسي بنوازم ماجرای دل خون گشته نگويم با کس زانکه جز تيغ غمت نيست کسي دمسازم گر بهر موی سری بر تن حافظ باشد همچو زلفت همه را در قدمت اندازم *** و من شاهدش رو خيلی دوست دارم: مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم طاير قدسم و از دام جهان برخيزم بولای تو که گر بنده خويشم خوانی از سر خواجگی کون و مکان برخيزم يارب از ابر هدايت برسان بارانی پيشتر زانکه چو گردی ز ميان برخيزم |
|||||