يک ماه گذشت. و فقط زمان نبود که گذر کرد. ما هم گذر کرديم.از کنار تمام وقايعی که سر راهمان بود گذشتيم. با بعضي هاشان مدتها مشغول شديم؛ از بعضيهاشان دلمان گرفت؛ بعضي شان شادمان کردند؛ بعضي هم اشکمان را درآوردند... با همه اينها ما گذشتيم. بايد گذشت؛ که اگر نگذريم، ساکنيم. و اگر ساکن باشيم انسان نيستيم. گذشتيم، اما اين بار کوله بارمان سنگينتر شده. به اندازه راهي که آمده ايم، توی کوله بارمان تجربه ريخته ايم. و تجربه هرچه بيشتر، مسئوليت هم سنگين تر، و راه صعب تر، و ما تشنه تر... کاش اين تشنگی را احساس کنيم تا برايمان انگيزه شود، انگيزه ادامه حرکت به سمت دريا...