تمام شد، رفت، به همين راحتي گذاشتيم برود. مگر وقتي بود برايش چه كرديم؟ براي او نه، براي خودمان، چه كرديم؟ وقتي بود قدر ندانستيم و حالا كه لحظات آخر باهم بودن است، اشك مجالمان نميدهد! خندهدار نيست؟! نه البته من از اين حالت بيشتر گريهام ميگيرد تا خنده! به حال خودم گريهام ميگيرد. پس كي آدم ميشوم؟!... تا سال بعد -اگر سال بعدي باشد- باز او بيايد و برود و پس از رفتنش حسرت بخورم كه: از اين خوان چه برچيدهام؟...