ديروز با يکی از بچه های دانشگاه بعد از مدتها نشستيم و حرف زديم. دستش درد نکنه، واقعيتها رو برام تشريح کرد و کمک کرد که با اين واقعيتها کنار بيام :)
امروز بايد پروژه الکترونيکم رو مشخص ميکردم. از سه تا از بچه های سال بالايي کمک گرفتم و واقعا دستشون درد نکنه، اگه نبودند من مثل ... در گل مي موندم!
امروز مامان و پدر رفتند شمال. چقدر تنهايي های موقت مزه ميده! اما خدا هيچکس رو برای هميشه تنها نکنه که بد درديه. بهرحال من الان دارم کلی کيف ميکنم، دلتون بسوزه!
همين!