میگین بنویس. ممنون از اظهار لطفتون. ممنون که اینجا رو میخونید. ممنون که منتظرید. خیلی لذتبخشه که کسی منتظر آدم باشه. اما...
انگار از حرف تهی شده ام. یک عمر فقط حرف زدم. اما اون چیزی که در 2-3 ماه اخیر بدست آوردم جای تمام حرفها رو پر کرده. یک چیزی هست توی دل آدم که بیقراری میکنه. ولی گاهی حتی نمیدونی بیقرار چه چیزیه؟! و وقتی هم که میدونی، معمولا کاری نمیتونی براش بکنی...
سعی میکنم بیشتر بنویسم. و اگه حرف کم آوردم میرم سراغ جمله هایی که اینور و اونور خوندم و دوستشون دارم.
باشه؟!